- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حر با سیدالشهدا علیه السلام
گـفـت سـیـر نـار و دوزخ مـیکـنـم عـارفــانـه طـی بـــرزخ مـیکــنــم یک طرف پیغـمبر و یک سو یزید "اُدخُـلوها" گفت با "هَل مِن مَـزید" پس دو دست خود ز غم بر سر گرفت فـطرتش هم تیر و قـرآن بر گرفت گـفـت ای دادارِ غَـــفّــارُ الــذُّنــوب کـاشفُ الاَسـرار و سـتّـارُ العـیـوب گـر دل خـاصـانِ تـو بـشـکــسـتـهام بـاز دل بـر عــفـو عـامت بـسـتـهام وانـگـه آمـد تـا بـه نـزدیـک خـیــام گـفـت حـرّ، مــرشـد دیـن را سـلام تـوبـه کـردم؛ لـیـک تــوّابـم تــویـی عـفـو خـواهـم؛ لـیک وهّـابـم تـویی مـهـر تـو فـرعـون را مـوسـی کـند جـذبـهات، دجّـال را عــیـسـی کـنـد گر بخـوانی خـیـمه بر گردون زَنَـم ور بـرانی غـوطـهها در خـون زنم شاه گـفـت اهـلًا و سـهـلًا؛ مـرحـبـا ای دو کَــونـت بــنــدۀ بـــنــد قــبــا گـر تـو بـبـریـدی ره ظـاهــر ز مـا مــا ره بــاطـن نـبــردیــم از شــمـا بحـر کِـی در انـتـقـام از قـطـره شد مِـهـر کـی در انـکـسار از ذرّه شـد گر ز تو نسبت به ما سر زد خـطـا آن خـطـا اینـجـا بـدل شد بـر عـطـا حُر چو الطاف شه اندر خویش دید عشق وا پس مانده را در پیـش دید گـفـت چـون اوّل مـن آزردم تـو را اذن ده؛ تـــا گَــــردمت اوّل فــــــدا بـود او را نـیــمـه جـانـی کـز امـام دیـد بـر بـالـیـن خـود جــانـی تـمـام زیر لب خـندان سـوی جـنّات رفت از صفت بگـسسته سوی ذات رفت
: امتیاز
|
ورود کاروان اهل بیت علیهم السلام به کربلا
این کاروان هفتاد و دو عشق آفرین دارد از بهـترینهای دو عـالم بهـترین دارد این شیرمردی که به گِرد شاه میگردد با خود سفـارشهایی از اُمُّ البنـین دارد زینب رسیده کـربلا، دورش بـنیهاشم یعنی نگـین اینجا رکابی از نگین دارد نامحـرمی هرگز ندیـده سایهاش را هم صدیقۀ صغـری وقـاری اینچـنین دارد حتی غـبار راه روی چـادرش ننشست محمل حجابی از پَر روح الامین دارد این سو تمـامیشان عزیز بن عزیز اما آن سو سپـاهی از لعـین بن لعـین دارد تا میتوانـید اشک و آه و نـاله بردارید یک گوشه از صحرا کمان داری کمین دارد غم نامۀ این قافله سربستهاش این است خولی به همراه خودش یک خورجین دارد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام الله علیها در ورود به کربلا
با صد جلالت و شرف و عزّت و وقار آمـد به دشت مـاریـه نامـوس کـردگـار فرش زمین به عـرش مـباهـات میکند گر روی خاک پای گذارد؛ ملک سوار چه ناقـهای چه ناقه نشینی چه محـملی مریم رکاب گیر و خدیجه است پردهدار حـتی حسین تکـیه بر این شانه میزنـد خـلـقت زنـی نـدیـده بدین گونه اسـتوار بیـش از هـمـه خـدای مبـاهـات میکـند که شاهکـار خـلـقت او کـرد شاهـکـار تا هست مسـتـدام حـسین است مسـتـدام تا هـسـت پـایـدار حـسـین است پـایـدار کـوهـی اگـر مـقـابـل او قــد عـلـم کـنـد مـانـنـد کـاه مـیشـود و مـیرود کـنـار با خشم خویش میمـنه را میزند زمین با چشم خویش میسره را میکند شکار آنگونه که عـلـی به نـجـف اعـتـبار داد زینب به دشت کـرب و بلا داد اعـتبار پـنـجـاه سـال فـاطـمـۀ اهـل بـیـت بــود زینب که هست فاطمه هم هست ماندگار تا اینکه فـرش راه کـند بـال خویش را جـبـریل پـای نـاقـه نـشـسـته به انتـظار حــتـی هــزار بــار بـیـایــنــد کــربــلا زیـنب پـی حـسـیـن مـیآیـد هـزار بـار کـار تــمـام لـشـگـریـان زار مـیشــود زیـنـب اگـر قـدم بـگـذارد بـه کـارزار روز دهـم قـرار خــدا بـا حـسـیـن بـود امـا حـسـیــن زودتــر آمـد ســر قــرار مـحـمـل که ایـسـتـاد جـوانـان هـاشـمی زانو زدند یک به یک آنهم به افـتخـار افـتـاد سـایـۀ قــد و بـالاش روی خـاک رفـتـنـد از کـنار هـمـین سایه هـم کنار طفلان کاروان همه والشّمس و والقمر مردان کاروان همه والـلـیل و والنهـار عبـدنـد، عـبـد گوش به فرمان زیـنـبـند از پـیـرمـرد قـافـله تا طـفـل شیر خوار رفـتـنـد زیر سـایـۀ عـباس یک به یک با آفـتـاب غـنـچـۀ گـل نیـست سازگـار از این به بعد هیچ نمازی شکسته نیست وقـتی قـدم گـذاشـته زینب به این دیـار از فرش تا به عرش چه خاکی به سر کنند بـر روی چـادرش بنـشـیـند اگر غـبـار یک عـده گـوشـواره ولی دخـتـر عـلی یک گـوش پاره برد از اینجا به یادگار خیلی زدند "تـا" شود اما تکان نخـورد سر خـم نـمیکـنـد به کسی کوه اقـتـدار او کـه فــرار کـرد عــدو از جـلالـتـش فـریـاد مـیزنـد که عـلـیـکـن بـالـفـرار تـرسـم که انـبـیـاء بـیـفـتـنـد بـر زمـیـن دستی اگر خدای نکرده به گوشوار.... پـرده نـشـین کوفه، بـیـابـان نـشین شده با دخـتـر بـتـول چـهها کـرد روزگـار! قومی که پاس محملشان جبرئیل داشت گـشتـند بیعماری و محمل، شترسوار آن بانویی که سایه او هم حجاب داشت با رفت و آمـد سر بـازارها چه کار؟!! چـشم طنابهـای اسارت به دست اوست زینب به شـام رفت ولیکـن به اخـتـیار در یک محله زخم زبان خورد بیعدد در یک محله سنگ گران خورد بیشمار دردی به درد طعـنه شـنـیـدن نمیرسد یا رب مکن عزیز کسی را بدان دچار
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در ورود به کربلا
طی شده منزل به منزل در هوای سوختن نیست از ما هرکسی که نیست پای سوختن هرچه میخواهد بیاید!باز عزّت با من است نوبتی باشد اگر اینبار نوبت با من است من زنم اما طلـوع غـیرتم با کربلاست بر لبم اِنّا فَـتَـحـنا دارم اینجا کربـلاست از شتـر پائـین میآیـم فکـر بالا میکنم این بیابان را خودم عرشِ معلّی میکنم خیمه را برپا کنید ای مردهای کاروان گرچه خواهد شد همین جاها منای کاروان خـیـمه را برپا کـنید امّیـد برپـا میشود خیمه خیمه خـیمۀ توحـیـد برپا میشود بــار بـگـذارید بـار نــور بـرداریـم مــا مرد و زن پیر و جوان سرباز و سرداریم ما دین اگر امروز مرد احیای آن با زینب است مظهر تام و تمام صبر تنها زینب است دست بسته میشوم دست همه وا میکنم پا برهـنه میشوم در راه غـوغا میکنم میشوم درمان دین با زخمهای صورتم میدهم محـرم که نامحـرم نـبـیـند قامتم به اسیری میروم آزادگی را جان دهم مجلس می میروم تا بر همه ایمان دهم "مـا رایت" تا قـیامت میشود ذکـر لـبم زیـنـبم من زیـنـبم من زیـنـبم من زیـنبم
: امتیاز
|
ورود کاروان اهل بیت علیهم السلام به کربلا
در کـربلا چو قـافـلۀ غـم گشود بار از غـم هـزار قافـله آمد در آن دیار آمد هـلال ماه عـزا، در عـزا شـدند بَـدران آســمـان ولایـت، هــلالوار نیلی شد از عزا، رخ گلگون اهلبیت رویش سپـیـد باد، سپهـر سـیاهکار! لشگر همی رسید، گروه از پی گروه دشمن همی ستاد، قطار از پی قطار شاه حجاز را ز وفا، کس نشد معین میر عراق را ز جفا، کس نگشت یار استاده بهر خواری یک شه، هزار خیل آماده بهر کشتن یک تن، دو صد هزار از مویه رفت از دل اهل حرم، شکیب از گریه رفت از تن آل نبی، قـرار آن دم که راه آب بر آن فرقه بست، خصم آفاق پُر شرر شد و افلاک پُر شرار لبتشنه مانـده آل نبی وز بـرایشان آبی نـبـود جـز دمِ شـمـشیـرِ آبدار خوردند آب از دم شمشیر و تیر خصم پیران سالخورده و طفلان شیرخوار آن دم بر اهلبیت نبی کار، زار شد کآماده گشت سبط نبی بهر کارزار اصحاب با وفای وی استاده هر طرف بگْرفته بهر یاری او، نقد جان به کف
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام در ورود به کربلا
آه! از آن ساعت که سبـط مصطفی گـشـت وارد بــر زمـیـن کـــربـــلا پس به یاران کرد رو، سلطـان دین گـفـت کای یـاران! مقـام ماست این بار بگـشایید، خوشمنزلگهی است تا به جنّت زین مکان، اندک رهی است بـار بـگـشـائـید کـاینجـا از عـتـاب میشـود لـبها کـبـود از قـحـط آب بـار بگـشـائـید کـایـنجـا بـیدرنگ بـر گـلــوی اصـغــرم آیـد خــدنـگ الـغـرض؛ در آن دیــار پُــر مـحـن کرد چون سلطان مـظلـومان، وطن گفت: در این سرزمین، جای من است این زمین تا حشر، مأوای من است چون در اینجا من به جسم چاکچاک از سر زین، سرنگون گردم به خاک من، تن تـنها و دشـمن، صد هـزار پیکـرم، مجروح و زخمم، بیشمار «جودیا»! دم درکش از این داستان خون مکن زین بیش، قـلب دوستان
: امتیاز
|
زبانحال حضرت رباب در ورود کاروان به کربلا
از ابــتــدای راه دائـــم بــیقـــرارم حق دارمآخر! مادرم! دلشوره دارم گرما کشیدن روزها بسیار سخت است با شیرخواره در بیابان کار سخت است هروقت با عزت به محمل مینشینم هی ذکـر میگـویم بلا دیگر نـبـیـنم اصلا بلا باشد!علی اکـبر که داریم وقت خطرها ساقی لشگر که داریم چشم غریبه تا سوی محـمل میافتد کارش به شمشیر ابوفـاضل میافتد زینب دلش لبریز از حس غرور است در کاروان هرچیز میخواهیم جور است پوشیه کافی چـادر ومعجـر فراوان در دست و گوش بچهها زیور فراوان از لطف سـقـا مشکها لبـربز آبـند مثل فـرشـتـه بچـههـا آرام خـوابـنـد شکر خدا خـورشید هم ما را نـدیـده آقا خـودش سایه سـر مـاها کـشـیده از معنی این سرزمین هم ترس دارم کرببلا یعنی غـم! از غـم ترس دارم میترسم از سرنیزهها از طبل هاشان میتـرسم از خـار مغـیـلان بیـابـان میترسم اینمعـصومهها تنها بمانند یک یک به زیر سُم مرکبها بمانند میترسم از ذبحی که با تکبیر باشد طفلم به جای شیر سهمش تیر باشد ای وای از آن نحری که خنجر کُند باشد سهم عـقـیـله حـرفهـای تـنـد بـاشد ای وای ازآن روزی که یک لشکر بخندند نامحـرمان دسـتان زینب را ببـنـدند روزی نیـاید چـشمها ما را ببـیـنـدد زینب سـلام الله عـلیـهـا را ببـیـنـنـد ای کاش ناموس عـلی زنـدان نباشد قـرآن به روی شاخه آویـزان نباشد
: امتیاز
|
مناجات ماه محرمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
كـبوترم كه زدم بال در هـوای محـرم به گوش میرسد از كوچهها صدای محرم بیین كه ماه عزا باز بیتو میشود آغاز چرا نمیرسی ای صاحب عزای محرم قسم دهیم خـدا را به حق عـمۀ سادات كه در فرج به اجابت رسد دعای محرم برای آنكه فـقـط انـدكی شبـیه تو باشم سیـاه پـوش شدم مثل تو بـرای محـرم فقط نه ما كه تمامی سال در غم جدّت سیـاه كرده به تن خـانـۀ خـدای محرم از ابتدای محرم دعای هرشبم این است بـمـیـرم و نـرسم من به انتهـای محرم چگونه نزد تو بالا بیاورم سر خود را اگر كه جان ندهم بین روضههای محرم چه میشود دههای پای منبر تو بگریم میان روضۀ شبهای كـربلای محرم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
ذکر خیر تو به هر جا شد و یادت کردیم دست بر سینه به تو عرض ارادت کردیم پادشاهی جهان حاجت ما نیست حسین به غـلامی در خـانهات عـادت کـردیم زیر این بـیـرق پاک تو شبـیـه شهـداء دم به دم ما طلب جـام شهـادت کردیم آه محزون چو کشیدیم به غمهای شما طبق فـرمایش معـصوم عبادت کردیم رحمت محض خداوند تو هستی ارباب بر در خـانۀ تو کـسب سعـادت کردیم امر فرموده خـدا بر غـم تو گریه کنیم ما به دستور عمل از حین ولادت کردیم
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
در مسیـر خانۀ لـیلا ز جـان باید گذشت تا وصال یار از صد امتحان باید گذشت بابی انت و اُمّی چونکه گفـتی بر حسین دیگر از فرزند و مال و خانمان باید گذشت در طریق کعـبه باید با مغـیلان سر کنی پس دگر از طعنههای این و آن باید گذشت هر که شد گمنام تو، زهرا خریدارش شود پس در این خانه، از نام و نشان باید گذشت دل فقط جای حسین است و حسین است و حسین از هر آنچه غیر او در دو جهان باید گذشت ابر اگر باران نبارد، سایه میخواهد چکار واقعآ از چشم بیاشک روان، باید گذشت حمد و سوره بر سر قبر محبانش نخوان از مزار سینهزن، سینهزنان باید گذشت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
قبل از شروع خـلـقت تابـیـده آفـتـابش لب تشنهای که عمریست دلها شده کبابش گـفـتـیـم الـسـلام و فـوراً عـلـیـکم آمـد جانم به این سلام و جانم به این جوابش تکـلـیف را ادا کرد با نـفـس مطـمـئنه پس میکند خداوند با ارجعی خـطابش هرکس که عمر خود را خرجحسین کرده یومالحساب پاکاست پیش خدا حسابش حرف امام خیر است حتی زمان نفرین حـر دُرِّ کربلا شد تنها به یک عتابش راه هـزار سالـه طـی میشـود به آنی از برکت حـسین و کـشتی پر شـتابش کـم از حـرم ندارد این روضههای آقا ما در حرم نشستیم در محضر جنابش پیش نگاه اطـفـال مستانه مـوج مـیـزد ما با فـرات قهـریم با قـطرههای آبـش یارب چه بود حکمت کز داغ این مصیبت نیزه نشین حسین و دلخون شود ربابش
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
مِی خوارهایم و با مدد از ذکرِ یا حُسین هستـیم مَستْ، تا اَبـد از ذکرِ یا حُـسین رحمت به شیر مادر هر کس که مثل ما دائم به فیض میرسد از ذکرِ یا حُسین ای دل بگـیر دامن او را به هـر دیـار ای لب بگو به هر بَلَد از ذکرِ یا حُسین آن جا که در مـقام شرف کم میآورند صدها دعای مُـستـند از ذکرِ یا حُسین بـالله قـسم ذلـیـل شـود در تمـامِ عُـمـر هرکس که دست میکشد از ذکرِ یا حُسین امضای فـاطمه بـخـورَد پایِ نـامهاش هر ذاکری که دم زَنَد از ذکرِ یا حُسین اصلاً پِیِ شُــمارشِ فـضلش مباش دل چون میشود خجل عدد از ذکرِ یا حُسین از ذکـرِ عشق هـیچ نفهمیده، ای رفیق پیری که ساده بُگذرد از ذکرِ یا حُسین این جمله را مـسیح هم اِقـرار میکنـد صد مُرده زنده میشود از ذکرِ یا حُسین
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام ( مناجات اول جلسه)
ای که نامت تا قیامت حُسنِ بیحد، یاحسین سرنوشتم را خدا با تو رقم زد، یا حسین شاهکارِ خلقتی، عشق تو شد سنگ محک شد جدا با حُبّ و بغضت، خوب از بد، یاحسین از طفـولیت شدم دلـدادهات چون مادرم؛ پیش چشمم اشک ریزان گفت ممتد: یاحسین »مُحییالاموات» با اذنِ خدا در دستِ توست «قاضیالحاجات»! حاجاتم نشد رد، یاحسین بد ضرر کرد و یقیناً بر یقینش لطمه زد هرکه شد در کارِ اعجازت مردّد یاحسین رفت از مُلکش سلیمان، مور شد در محضرت کربلایت شد برایش قصد و مقصد یاحسین در حریمت پهن شد بالِ ملائک! چون تویی صاحبِ عرشیترین ایوان و مرقد، یاحسین عاقبت میآورم «سر» را برایت پیشکش پس شهیدم کن! نگو هرگز…نباید یاحسین
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
شکر خـدا که باز نگـاهـت مرا گرفت آلـودهای ز لـطف تو بوی خـدا گرفت شکر خـدا لـباس عـزا بر تـنم نـشست این پُر گـناه، پیکـر ما هم جـلا گرفت یک سال میشود که به تقـویم خیرهام آخر رسید ماه غمت، روضه پا گرفت خـیـلی کـشیدهام غـم و دلـشورۀ تو را بـوی بهـشت آمد و دلـشوره را گرفت ایکاش این دهه وسط روضهات به ما میگفت مادرت: که دعای شما گرفت امـسال اربعـین، هـمه مهـمان زیـنـبـیم زهـرا بـرایـمـان سـفـر کـربلا گـرفت بـگـذار تـا بـیـایـم و سـر را فــدا کـنـم آنجا که تیر حرمله، از ما تو را گرفت آنجا که تیر آمد و در سیـنهات نشست آنجا که شمر موی تو را بیهوا گرفت امسال قـول میدهم از غـصّه دق کنم از داغ اینکه رأس تو بر نیزه جا گرفت بالا گرفت پیکـرتان را به روی دست با گریه گـفت پیرهنت را کجا گرفت؟ »آیـا تویی بـرادر من؟ نیـست بـاورم« شد تیـره آسـمان و همه ماسـوا گرفت »رو کرد بر مدینه، که یا ایها لرسول« اینجای روضه بود، دل مصطفی گرفت
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
دوباره پُـر شده قلب من از هوای شما گرفت دست مرا اشک روضههای شما دوباره بیسر و سامان روضهها هستم چـراغ راه شـبـم پـرچـم عـزای شـمـا تـویی دلـیل هـمـیشه بـهـاری چـشـمـم خـیـال گـریـه ندارم به جـز برای شما دوباره پیرهنم غـرق حُسن یوسف شد وزیـد بـوی مُـحـرّم ز نـیــنـوای شـمـا در این لباس عزا پیر میشوم هر سال چه خوب میگذرد عمر من به پای شما تـمام عـمر درون دلـم که خانۀ توست نخـواستم بـنـشـیـند کـسی به جای شما قسم به خاطرههایی که در خیال من است نـمیرود ز سـرم فـکـر کـربـلای شما
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
سوگـند بر نسـیم دل انگـیز مـاتمت ما زنـده مانـدهایم به شوق مُحـرّمت چون رود خستهای که به دریا رسیده است آرام میشـویـم فـقـط پـای پـرچـمت از سنگـلاخ مهـنت دنیا عـبور کرد هر کس گذاشت پای دلش جای مقدمت ای شور عـشق لذت شیرین زندگی آهـنگ زنـدگـانی ما نـوحـه و دمت مردم تمامِ عـمر گریـزانِ از غـمـند ما بر خلاف جمع شدیم عاشق غمت از من گذشت خوب غلامی نبودهام از کودکم بساز یکی مثل «مسلم ت» حُسن ختام شعر گریزی ز روضه نیست ایکاش قـصه بود اسیری مَحرمت
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات با سیدالشهدا علیه السلام
رحمت بر آنکه با تو من را آشنا کرد اسـم تو را بُـردم مـرا زهـرا دعا کرد هرکس به یک نوعی به درد روضهات خورد کـشـتی تو بر آب افـتـاد و چـهها کـرد حُـرِّ ریـاحـی با تـو شـد حُـرِّ حـسـیـنی در محضر تو میتوان مس را طلا کرد ماه خدا یک شعبهاش ماه حسین است خیلی جوان در ماتمت رو به خدا کرد در دسـتـه سـیـنـه زنـی یــادم نـرفــتـه بـابـای من آمد مـرا وقـف شـمـا کـرد جانم به این آقا! که هر چه توبه کردم بیمعـطلی برروی من آغوش وا کرد سوگند بر زهرا که محتاج کسی نیست دستی که بار روضهات را جابه جا کرد یابن الشبیبی گفت و دلها زیر و رو شد اینحرف سلطان روضهها را کربلا کرد لعنت برآنکس که سرت را ذبح کرد و لعنت برآنکس که تو را عریان رها کرد
: امتیاز
|
ترسیم وقایع و مصائب عصر عاشورا
و الـشّـمـر جـالـسٌ نـفـس انـبـیا گرفت خورشید تیره گشت و دوباره هوا گرفت دارد تمام عـرش خدا میخـورد زمین و الشمر جالسٌ همه عـالم عـزا گرفت والشمر جالسٌ همه جا زیر و رو شده خـنجر به روی حنجـر آقای ما گرفت و الشمر جالسٌ تن صد چاک روی خاک و الشمر جالـسٌ نفـس مصطفی گرفت زهـــرا کــنــار گــودی گــودال آمــده و الشمر جالسٌ دل خـیـرا لنـسا گرفت و الشمر جالسٌ سر او را گرفت و بعد زینب به روی تـل دم وا احمدا گرفت زینب به روی تل به سر و سینه میزند آنقـدر نالـه زد نـزنـیـدش، صدا گرفت
: امتیاز
|
ترسیم وقایع و مصائب عصر عاشورا
اسب شاه آمد و احوال به هم ریختهاش ریخت بر هم حرم از یال به هم ریختهاش صیحه زد زینب از اقبال به هم ریختهاش کربلا مانده و گودال به هم ریختهاش میدود زینب و میدیـد سـنـان میآیـد شمر در مـعـرکه لبـخـنـد زنان میآید بـیـن گـودال شـهـنـشـاه جـهـان افـتـاده دور او نیـزه و شمشـیر و کمان افتاده سبط خـاتم ولی از تاب و تـوان افتاده چـشم نرگس به شـقـایق نگـران افتاده وا عـلـیـا پـسـر فـاطـمـه تـنـهـا مـانـده وا نـبـیّـا وسـط عـهـد شـکـنهـا مانـده پیرهن چاک و بدن چاک و پُر از زخم تنش یک نـفـر آمده انگـار سـرِ پـیـرُهـنـش از دم تیـغ به هم ریـخـتـه نـظـم بدنش نا نجیب تیر جفا را تو مزن بر دهنش اشکها موج فـشان بر دل ساحل بزنید من چه گویم خودتان سر به مقاتل بزنید شمر با خویش در آن باغچه خنجر آورد پنجهاش را طرف زلف صنوبر آورد نـالـۀ اهـل حـرم را به فـغـان در آورد وای از آنچه که او بر سرِ حنجر آورد امتحان سر شده و وقت قبولی شده است حل این مسئله هم قسمت خولی شده است سر و سامان جهان بر سر نی رفت سرش پا به پایش به سرِ نیـزه میآیـد پسرش میخورد تاب در اطراف سر او قمرش این سفر کرده خدایا به سلامت سفرش مـادر از دور به دنـبـال سـرش میآید بعد از اینها چه به روز پسرش میآید؟
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی دهۀ اول محرم ( 12 شب )
پخش سبک طلیعۀ محرم دل زارم، هـوایــی شـده، واسـه کــربــلا، عـزیـز خــدا، یـابـن زهــرا زده شـعـلـه، بـه دل آتـش، غــم نـیــنــوا، شـه سـر جـدا، یـابـن زهــرا گـریـه بـر غـمـت آبـروی من کـرب و بـلای تـو آرزوی مـن یاد حرم دارم، سوز و اشک و ناله بطلب آقاجان، به حق سه ساله الـلهـمّ الـرزقـنـا؛ کـربـلا کربـلا (۳) *********************** به قـربـانِ، غـریـبی که شد، بـه دشـت بـلا، ذبـیـح از قـفـا، آه، واویـلا وَ بعد از آن، که او کشته شد، به آلـش شده، از کـیـنه جـفـا، آه، واویلا اشـک دم بـه دم وامـصـیـبـتـا رنج و غـمِ حـرم وامصیـبـتـا پُر از درد و محنت همه دلها گشته روی زهرایی ها مثل زهرا گشته الـلهـمّ الـرزقـنـا؛ کـربـلا کربـلا (۳) *********************** ***************** حضرت مسلم ***************** میا کوفه، ببـین مسـلـمت، شده در به در، در این کوچهها، یابن زهـرا میـا کـوفـه، شود بـعـد تو، ز اهـل سـتـم، به عـقـدت جـفـا، بابن زهـرا ای امــام من فــخـر عـالـمـیـن سلام عـالـمـین بر تو یا حسین اگرچه از غصه، شده جان بر لبم در این شهر کوفه شده جان بر لبم واویلا یا حسین، کوفه میا حسین (۳) *********************** به چـشم دل، ببـیـنم رود، در این کوچهها، سرت روی نی، وا مصیبت خورد سنگِ، جفا به سرت، دل خواهرت، شود خون ازین، درد غربت ای پـسر عـمـو جـان فـدای تو سـفـیـر تو شـود جـانـفـدای تو بر سردارم و گریم در عزایت ای شهید بی سر بمـیرم برایت واویلا یا حسین، کوفه میا حسین (۳) ***************** ورود به کربلا ***************** رسد بر گوش، ز صحـرای غـم، خـدا دم به دم، صداهای بس آشـنایی امان ای دل، که یک کـاروان، به اشـک روان، شده مُـحـرم کـربلایی نــیــت حــــرم یــــاری ولـــی صاحب این عـلـم عـباس علی پیچیده در صحرا، عطر یاس و لاله بر دوش اکبر بود،دختری سه ساله واویلا واویلا، خـیـمه نزن اینجا (۳) *********************** مدیحه خـوان، به این کاروان، زِ پیـر و جـوان، بُوَد تا ابـد کل افـلاک وَ در محـمل، بود بانویی، که در قدر و جاه، بود رتبهاش فوق ادراک دخـتـر عـلی نـور هر دو عـین دریای صبر و غم یاور حسین یک روزی این بانو شود اسیر غم همسفر گردد با یک عده نا محرم واویلا واویلا، خـیـمه نزن اینجا (۳) ***************** حضرت رقیه ***************** پدر جـانم، ببـیـن دخـترت، شده قـد کـمـان، ز هجـران تو، یابن زهـرا چه گـویـم من، که جـان و دلـم، بود تـا ابـد، پـریـشـان تـو، یابن زهـرا روی نـیــلـی ام را بـبـیـن پدر آثـار سـیـلـی ام را بـبـیـن پـدر بُود به رسم عشق، ای دین و دنیایم موی سپـیـد من، گواه غـمهایم ابـتـا یا حسین، خـوش آمدی بابا (۳) *********************** کجا بودی، به هـر منـزل و به هر رهـگـذر، عـدو زد مـرا بی بـهـانـه و عـمّـه در، هـجـوم جـفـا، بـه من از وفـا، سـپـر گـشـتـه بـر تـازیـانـه گرچه ای پدر با غـمت خوشم خیلی خجالت از عمه میکشم جان علی اکبر جان علی اصغر حالا که آمدی مرا با خود ببر ابـتـا یا حسین، خـوش آمدی بابا (۳) *************** اصحاب امام حسین **************** به اصحـابت، قـسم یا حـسین، مرا کـن فـدا، به راه غـمـت، یابن زهرا دلم خـواهد، شبـیـه حـبیب، شوم مُـحـرِم و، شوم مَـحـرَمَت، یابن زهرا ای صـحـابــهات یــاران خــدا مکن مرا شـها از خودت جـدا یـا لـیـتـنـا کنا مـعـک ذکر لبـم سائلت هستم و دلخـون زیـنـبم مولای عـالمـین، سیدی یا حسین (۳) *********************** دلـم خـواهـد، چو عـابس شوم، به راهـت فـدا، عزیز خـدا، یابن زهرا چو هـفـتاد و، دو تن یـار تو، شوم مبـتـلا، به عـشـق شـما، یابن زهـرا راه تـــو ره بــــنـــدگـــیّ مـن جان دادن از غمت زندگی من ای شهید عطشان، مظلوم نینوا رزق شهادت را، قسمتِ ما نما مولای عـالمـین، سیدی یا حسین (۳) ************** حضرت قاسم و عبدالله *************** دلـم دارد، بـه مـاه عـزا، هـوای بـقـیـع بـه ذکـر حـسن یـا حـسـن جـان مدیـنـهای، شده حـال من، به یـاد حـسن، به سـوز دل و چـشـم گـریـان یــاد قــاســم و عــبــدالــلــهِ او بـه راه غـم شده دل هـمـره او پیدا شد در قلبم، با حزنی درسینه راهی از کربلا تا شهـر مدینه یا حسین یا حسین، عمو جانم حسین(۳) *********************** دو آقا و دو صاحـب سخـن، گـلان حسن، چُـنـان یاسمن هر دو پـرپـر به مـیـدانِ، جـهـاد از وفـا، شـده هـر دو تـا، فـدا جـانـشـان، بهر دلـبـر دو گــل حــسـن در کـــربـبـلا مجروح و بی کـفن در کـرببلا ذکر محبین شد، با سوز و اشک و آه جانها به قربان، قاسم و عبدالله یا حسین یا حسین، عمو جانم حسین(۳) ***************** حضرت قاسم ***************** به لـب هـای، من احـلا عـسـل، شده از ازل، دل پُـر غـمِ، من اسـیـرت عـمـو جـانـم، اجـازه بـده، بـرم جـانـم و، کـنـم قـربـانـی تـو مـسـیـرت نــور دیــدۀ بــابــام حــســـنــم خاک زمین عشق میشه کـفـنم زیر تـیغ دشمن، معـراج قـلـبمِ صد بارم جان بدم، برات بازم کمِ یا حسین یا حسین، عمو جانم حسین(۳) *********************** عـزای او، عـجـب داغـیـه، ازیـن مـرثـیـه، غـم دل شـده، بـی شـمـاره امـان از اون، زمـانی که شد، تن یـوسـفِ، حـسن از جـفـا، پـاره پـاره نـوجـوانـی که شـد فـدای دیـن پاهاش کشیده شد بر روی زمین ذکرش یا حسینِ، زیر تیغ و دشنه رو خاکا جان میده، با لبهای تشنه یا حسین یا حسین، عمو جانم حسین(۳) *************** حضرت علی اصغر *************** علی اصغر، گـل پرپـرم، نزن دست و پا، روی دست من، ای عزیزم بمـیـرم من، که تو کـربـلا، به جز قـنـداقـه، نداری کـفـن، ای عـزیـزم میکـنم با تو درد و دل عـلـی که هستم از رخ تو خجل علی سرباز شیر خواره، یار خونین حنجر سرت بُریده شد، از تیر آن کافر ای لالۀ پرپر،لای لای علی اصغر(۳) *********************** تن خونیت، روی دست من، وَ من حیران و، پُر از غـربت و اضطرابم بـبـین بابا، چـشـمای مـنـو، که پـر اشـکـم و، خـجـالـت زده، از ربـابـم من چطور بِرَم، به سوی حرم جواب مادرت رو من چی بدم محـبـتت بابا تو رگ و خـونـمِ نـگــاه آخــرت قــاتـل جــونــمِ ای لالۀ پرپر،لای لای علی اصغر(۳) *************** حضرت علی اکـبر **************** تو رفـتی و، به صحرای عـشق، شده ای عـلی، غـمت قـاتـل جـان بابا علی جانم، بگو بر پـدر، تو میدان چی شد، که شد پیکـرت، اربـاً اربا دست و پـا نـزن نــور دیــدهام بـبـین که از غـمِ تو خـمـیـدهام تو کربلای غم، برا شاه بی سر برابر بود داغِ پـسر و بـرادر ولـدی یـا عـلـی، ولـدی یـا عـلـی (۳) *********************** به انـدوه و، به آه ای عـلـی، هـمه کـائـنـات، بـرا مـاتـمـت بـی قـرارن جــوانـان، بـنـی هـاشـمـی، هـمـه آمـدنـد، تـنِـت را بـه خـیـمـه بـیــارن بـر روی عـبـا پـیـکـرت علی فدای زخـمای حـنجـرت عـلی بـمـیـرم برای جـراحـات تـنت جای سالم نبود بر روی بدنت ولـدی یـا عـلـی، ولـدی یـا عـلـی (۳) ***************** حضرت عباس***************** بیا داداش، ببـین عـلـقـمه، چه غـوغـا شده، وَ دست من از تن جـدا شد گـل زهـرا، بیا و بـبـین، که فـرق سـرم، به ضرب عـمـودی دو تا شد سـرخ اشـک من وامـصـیـبـتـا خـالـی مـشک من وامصیـبـتـا گرفته علقمه، عطری از مدینه شرمنده هستم از، دخترت سکینه ای مهـربان یارم، تویی عـلـمدارم (۳) *********************** ابوفـاضل، میـری ای داداش، میمـانه حسین، با این لشگر بی مروّت به آل الله، جـسارت میـشه، اهانت مـیـشه، دل زیـنب و رنـج و محـنت تــازیــانــه و ســیــلـیِّ جـــفــا گـریـۀ غـربتِ آل مـصـطـفـی جفای تحمیلی، یاس و رنگ نیلی تا تو بودی عباس، کسی نخورد، سیلی ای مهـربان یارم، تویی عـلـمدارم (۳) ***************** شب عـاشـورا ***************** شب آخـر، از عـمـر حـسـین، رسیـد و دلـم، به یاد غـمـش، شد خـدایی با شـورِ عـشق، مـیـشه از کَـرَم، به یـاد حـرم، دل عـاشـقان کـربـلایی آخـریـن شـب از عـمـرِ دلـبـرِ فردا تن حسین چاک و بی سرِ امشب اشک و ناله، فردا تیغ و دشنه جان میدن هفتاد و، دو یار لب تشنه واویلا واویلا، شد شب عـاشـورا (۳) *********************** میگه زینب، با شور و نوا، ببین یا حسین، غـم و غـربتِ خواهرت را گـل زهـرا، عـزیـز خـدا، ایـشـالله که من، رو نـیـزه نـبـیـنـم سـرت را بـعـد تو جـانـم گـرچـه بـر لبِ پـرچـم تـو روی دوش زیـنـبِ ذکرمه از فردا، با چشمهای گریان صلّ الله علیک، یا ذبیحَ العطشان واویلا واویلا، شد شب عـاشـورا (۳) ***************** روز عـاشـورا ***************** حـسـیـن مـن، تـجـلّـی رب، شـه تـشـنـه لـب، نـرو کـه دلـم بـی قــراره حـسین من، تو داری مـیـری، وَ از بعـد تو، کار اهـل بیت، زارِ زاره ای عــزیـز من ای تـاج سـرم آهـسـتـه تـر بـرو ای بــرادرم آهسته تر برو به جان مـادرت جانم بر لب شد از، وداعِ آخرت واویـلا واویـلا، الــوداع یـا اخــا (۳) *********************** خـدا حـافــظ، عــزیـز دلـم، بـرا غــربـتـت، غــم دل شـده بـی کــرانـه تو و نـیـزه، من و کـعـب نی، تو و خـنجـر و، من و سـیـلی و تـازیانه دست و پا نزن پیش خواهرت لعنت حق بر اون خصم کافرت بُـرو خـدا حـافـظ یا ابا عـبدالله قـرار مـا بـین گـودال قـتـلگـاه واویـلا واویـلا، الــوداع یـا اخــا (۳) ***************** شـام غـریـبان ***************** آتـش شعـلـه، زد از خـیـمهها، وَ آل عـبا، همه بین این دشت و صحرا یـه دخـتـر با، دل مـبـتـلا، به درد و بـلا، شـده ذکـر لـبـهـاش یا زهـرا مـیگـه بـابـا دل پُـر شـرر شده لـباس دخـتـرت شعـله ور شده تو شعلهها میگه، با یه دل خونبار تازه شد دوباره، داغ در و دیوار یا زهرا یا زهرا، زینبت شد تنها (۳) *********************** کـار زینب، تو خـیـمه شده، با یک کـوهِ غـم، پـرستاری از حجـتُ الله ولـی پـنـهـان، ز چـشـم هـمـه، داره دم بـه دم، بـرا دلـبـرش نـالـه و آه جسم دلـبرش بی غـسل و کفن بـچـههـای یـتـیم نـالـه مـیـزنن ای عمه امان از، این ظلم تحمیلی درد میکنه جای، ضربههای سیلی یا زهرا یا زهرا، زینبت شد تنها (۳)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی دهۀ اول محرم ( ۱۱ شب )
پخش سبک طلیعۀ محرم از کـودکـی سـیـنـه مـیزنــم وقـف حـسین شد سـر و تـنم تـا کـه نـفـس تـوی سـیـنـمـه من از حـسـیـن دل نـمیکـنـم کاش ای خدایا، امروز و فردا * از خدمتم راضی بشن علی و زهرا کاش ای خـدایا، نـوکـر بـمانم * تا جان بـدم تو روضههای شاه تنها بــنـگـر پـریــشـانـم حــسـیـن بـا گـریـه مـیخـوانـم حسین فـــدای تـــو جــانــم حـسـیـن یا لـیـتـنا کـنـا مـعـک* یا لـیـتـنا کـنـا مـعـک* یا لـیـتـنا کـنـا مـعـک ****************** عـمـریه تو روضه میشـینم اشک غـم از دیده میچـیـنـم ایــنــه امـــیــــدم دم آخـــــر آقــا بــیــایـی بــه بــالــیــنــم میـده شهـادت، این سیـنـۀ من * عـمری برای داغ تو سیـنه زدم من آقــا دعــا کـن، کـه آرزومـه * کـشته بشم تو راه تو گر چه بدم من شــاه غــریـب و بــیکــفــن ای کُــشــتــۀ دور از وطــن کـاشکـی که بـودم بـا تو من یا لـیـتـنا کـنـا مـعـک* یا لـیـتـنا کـنـا مـعـک* یا لـیـتـنا کـنـا مـعـک **************** مسلم بن عقیل **************** من پـیـک خـون خـدا هـستم در به در کـوچـههـا هـسـتـم تـنـهـا و بـیکـس گــرفــتـار ایـن مـردم بــیوفــا هــسـتـم کردم وصیت، پیکی فرستـنـد * نیا که کـوفه شهر نیـرنگ و فـریبِ کاش مینـوشتم، نـامه به آقـا * اینجا کسی که با عـلی باشه غـریبِ کـوفـه خـودش کـربـبـلاسـت شهـر غـم و رنـج و بـلاست مهـمان کـشی ایـنجا رواست کـوفـه نـیـا آقـای مـن* کـوفـه نـیـا آقـای مـن* کـوفـه نـیـا آقـای مـن ****************** من گرچه غمگین و دلگـیرم راضی از این درد و تقدیرم شـد عــزّت، و افـتـخـار مـن که بـا لـب تـشـنـه میمـیـرم بـاکی نـدارم، من از شـهـادت * وقـتی که جـانـم نـذر شـاه عـالـمینِ این اشک و آه و، دلشوره من * تـنـهـا بــرای داغ طـفـلان حـسـیـنِ حــالا که در تــاب و تـــبــم ذکــر حــســـیــنِ رو لـــبـــم دل نــــگـــــران زیـــنـــبـــم کـوفـه نـیـا آقـای مـن* کـوفـه نـیـا آقـای مـن* کـوفـه نـیـا آقـای مـن **************** ورود به کربلا **************** خـیـمـه نـزن ای حـبـیب من ای آشــنـــای غـــریـب مــن تـرسـم از ایـنـه شود ایـنـجـا درد جــدایــی نـصـیـب مــن آشفـته حـالم، دلـشوره دارم * داغ تو را حس میکنم بر روی دوشم حس میکنم که، تو این بیابان * باید برای مـاتـمت مـشکـی بـپـوشم مـیمــیـرم ایـنـجـا از غـمـت از غــربـت و یــــار کـمـت از نــــــالـــۀ دم بـــه دمــت خـیـمه نـزن بـرادرم * خـیـمه نـزن بـرادرم * خـیـمه نـزن بـرادرم ****************** مـیســوزم از ســوز آه تــو جــانــم فـــدای نــگـــاه تـــو بــاور نــدارم کـه مـیبـیــنـم بـا چـشـم خـود قـتـلـگــاه تـو انـگـار برادر، دارم میبـیـنـم * که قـامـتت از مـاتم سـقـا شـکـسـته گوئی برادر، دارم میبـینم * آن لحظهای که شمر روی سینه ات نشسته انـگـار مـیبـیـنـد خـواهـرت خـنـجـر بـه روی حـنـجـرت جـــدا شــده از تــن ســـرت خـیـمه نـزن بـرادرم * خـیـمه نـزن بـرادرم * خـیـمه نـزن بـرادرم **************** حضرت رقیه **************** عـمّـه چــرا بــوی نــان آمـد از چـشـمت اشک روان آمد حـسی بـهـم میگه که بـابـام آمـــد ولــی بـینــشــان آمــد دلـتنگ بابام، چیزی نمـیخـوام * جـز دیـدن روی دل آرای پــدر را سر میگذارم، بر روی ماهش * تا که ببوسم روی پُر خون قـمر را این چــیــه تـو طـشـت طـلا خــوش آمــدی ســلام بــابــا دیـــر آمــدی پــیــشـم چـــرا بابای خوب من حسین* بابای خوب من حسین* بابای خوب من حسین ****************** عــمــه بـرام گـریـه میکـنـد واسه مـوهـام گـریه میکـنـد شـبـهـا هــمـش از کــبــودی پـلک چـشـام گـریـه میکـنـد یـادم نـمـیره، میگـفـتـی بـابـا * مـوی سر دخـتـر باید بـلـند بـمونه سرم شکست و، موهای من سوخت * حالا دیگه گل سر من لخته خونه بـال و پـرم مـرهـم میخـواد پـلـک تـرم مـرهـم میخـواد زخـم سـرم مـرهـم میخـواد بابای خوب من حسین* بابای خوب من حسین* بابای خوب من حسین *************** عبدالله ابن الحسن *************** واویـلـتـاه قـتـلـگـاه غـوغاس خیلی عمو بیکس و تـنهاس عـمّـه بـایـد مـن بـرم مـیـدان حالا سر پـیـکـرش دعـواس دارم میبـیـنـم، بـاران تـیـر و * نیزه میباره رو سر عـمو حـسیـنم چیکار کنم من، که لشکر شمر * افـتاده جـان پـیکـر عـمـو حـسـیـنم عـــمــه رهــایــم کــن بـــرم مــیـــاد صـــدای دلـــبــــرم صـــدای زهـــــرا مــــادرم جـانـم فـدای تو عـمـو* جـانم فـدای تو عـمـو* جـانم فـدای تو عـمـو ****************** روی تنت پـر شـده خـاشاک افـتادی اینجا چرا صد چاک مـن انـتـقـامت رو میگـیـرم خــون خــدا ای شـه افـلاک پیش نگـاهت، میجنـگـم حالا * یا خـون قـاتل های تو بریـزه یا من دستم فـدای، لـبهای تشنه ات * از این به بعد جسارت سه شعبه با من رو جــســـم تـو فـــدا شـــدم آئـــیـــنـــۀ ســــقــــا شـــــدم بــیدســت کـــربـــلا شــــدم جـانـم فـدای تو عـمـو* جـانم فـدای تو عـمـو* جـانم فـدای تو عـمـو **************** قاسم بن الحسن **************** سـر بـنـد یـا فـاطـمـه بـسـتـم شـیـر افکـنِ ضـربۀ شـصتـم شــاگـرد رزم ابـاالـفــضــلـم من قـاسـم بن الحـسن هـستـم تو کـربـلام تا، که جـای بـابـا * جـنگ جـمل بر پا کـنم جای مدیـنه طوفـان شده باز، تو سینۀ من * خـون تـمـام این سـپـاه پـای مـدیـنـه مـن لــشــگــر خــون خــدام غـیرت میبـاره از چشم هام خــــون عــــلـیِّ تــو رگـــام من مجـتـبای کـربلام* من مجـتـبای کـربلام* من مجـتـبای کـربلام یا لـیـتـنا کـنـا مـعـک* یا لـیـتـنا کـنـا مـعـک* یا لـیـتـنا کـنـا مـعـک ****************** آه ای عمو من کمین خوردم زخم جگر روی زین خوردم بـرس بـه فـریـاد ســربـازت از روی مرکب زمین خوردم تا که نفـس هـست، بیا کـنارم * تا روی مـاهـت را دم آخـر بـبـیـنـم اما عـمو جان، طاقـت نـدارم * تو را غریب و بی کس و مضطر ببینم بـبـیـن چـقــدر زیــبــا شــدم چـه خـوش قـد و بـالا شـدم شــکـــــر خـــدا فـــدا شــدم من مجـتـبای کـربلام* من مجـتـبای کـربلام* من مجـتـبای کـربلام ************** حضرت علی اصغر ************** داره مـیســوزه دلــم عــلـی از داغ تــو حـاصــلـم عـلـی میدونی که عـاقـبـت میشه شــرمـنـدگـی قـاتــلـم عــلـی دارم میسوزم، که پیش دریا * این خیمهها حتی یه قطره آب نداره کردم دعا تا، شاید علی جان * از آســمـان کــربـلا بــاران بــبــاره ســــرِ تــــو آویِِـــزان شـــده جـسـم تـو نـیـمـه جـان شـده کــار ســـپـــاه آســـان شــده لای لای علی، لای لای علی* لای لای علی، لای لای علی* لای لای علی، لای لای علی ****************** با قـلب خـون میبـرم تـو را ای غــنـچـۀ پــرپــرم تـو را زیـر عــبــا مـیبــرم حـــرم ای طـفـلـک بـیسـرم تـو را چی کار کنم من، کجا برم من * جان میده مادرت اگر تو رو ببینه در پشت خیمه، یا توی صحرا * باید تو را خاکت کـنم راهـم همینه شــرمـنــدهام مـن از ربــاب کـشته تو را یک قـطـره آب لای لای علی آرام بـخـواب لای لای علی، لای لای علی* لای لای علی، لای لای علی* لای لای علی، لای لای علی *************** حضرت علی اکبر ************** حـرفی بزن ای عـلـی با من میمیـرم از داغت اینجـا من ای قـــوت زانــــوی بـــابـــا افـتــادی افــتـادم از پــا مـن از جا بـلـنـد شو، هـستی لـیـلا * هـیچ کس به فـریاد من تـنها نمـیاد میخوام تو را باز، بغل بگیرم * اما دیـگه دسـتـای من بـالا نـمـیـاد ای هــسـتـی ام ؛ ای اکــبـرم دارد مــیســوزد جــــگــرم عـــمــه رســیــده از حـــرم ای وای عـلی اکـبـرم* ای وای عـلی اکـبـرم* ای وای عـلی اکـبـرم ****************** ایـنـجـا تو را کـوفــیـان زدند بـا کـیـنـه بـا نـیــزههــا زدند یـــاد غـــم مـــادر افـــتـــادم تــا کـه تـو را بـیهــوا زدند هر جا که میرم، گل داده جسمت * باید چقدر لاله از این صحرا بچینم آه ای علی جان، سختِ که تنها * جـسم تو را میـان این عـبا بچـیـنم سخت است تو را ای اکـبرم بـه ســمــت خـیــمـه بــبــرم بــایــد بـیــان اهـــل حــــرم ای وای عـلی اکـبـرم* ای وای عـلی اکـبـرم* ای وای عـلی اکـبـرم *************** حضرت عباس **************** افــتــادی و لـشـکــرم افـتــاد افــتـادی و خـواهــرم افـتــاد ادرک اخــا گـفــتـی و دیــدم تـو قــتـلـگــاه مــادرم افــتـاد وقتی برادر، افتادی از زین * از غصهات در خیمهها افتاده خواهر جسمت برادر، صد پاره گشته * الْآنَ انْـكَـسَـرَ ظَـهْـرِی؛ ای بــرادر آه ای امــــیـــر لـــشــگـــرم خــیـز و بــبــیـن بـی یـاورم داغــت شــکــسـتـه کــمــرم سـقّـای دشت کـربـلا * سـقّـای دشت کـربـلا * سـقّـای دشت کـربـلا ****************** تــنــهــا امــیــد قــیـــام مــن پـشـت و پــنــاه خـــیــام مـن تـا که تـو هـسـتی حـرم امـنِ ای ذوالــفــقــار نــیـــام مــن حالا که جسم، تو روی خاکِ * انگار داره پشت همه عالم می لرزه ای غیرت الله، برخیز و بنگر * دشمن کمینم را کشد با تیـر و نیـزه گـر چـه شـده دسـتـات قــلــم تـکــیـه بـزن بـه ایـن عــلــم دشـمــن رســیــده بـه حــرم سـقّـای دشت کـربـلا * سـقّـای دشت کـربـلا * سـقّـای دشت کـربـلا ***************** شب عاشورا **************** آمـــد شـب آخـــر حــســیــن دلــواپـس خــواهــر حـسـیـن بـا چـشـم تـر مـثـل پــروانـه مـیگـرده دور سـر حـسـیـن صحـرا گرفـته، بوی جدایی * میبـاره اشک فـاطمه از چشم زینب تو اوج گـریه، با هر بهانه * میگـرده دور قـامت مـولایـش امـشب غــوغـایـی شـد تـو کــربــلا از آســمـــان خــیــمـــههــــا مـیبــارد بـــــاران عــــــزا واویـلــتـاه واویـلـتـاه * واویـلــتـاه واویـلـتـاه * واویـلــتـاه واویـلــتـاه ****************** شد کـربـلا غـرق اشک و آه دارد بــرا شـــاه بــیســپـــاه یـه مــادر قــد خـــمــیــدهای روضه میخـونه تو قـتـلگـاه روضه میخونه، از داغ فردا * از پیکری که میره زیر سم مرکب در عـصر فـردا، یکّـه و تنها * فـریـاد وا مـحـمّـدا سـر داده زیـنـب مـیخـوانـد از شـتـاب تـیــر از اصـغــر بـــدون شــیـــر از گـــریـــۀ بــابــای پــیـــر واویـلــتـاه واویـلـتـاه * واویـلــتـاه واویـلـتـاه * واویـلــتـاه واویـلــتـاه *************** قتلگاه سیدالشهدا *************** هـر جـوریــه پــاشـو بـرادر از قـتـلـگــاه زیـنـب و بــبـر مــانــدن مـیــان نـامــحـرمـا سـخـتِ بـرا دخـتــر حـیــدر پشت پناهم، پاشو کمک کن * باید بـرم خـیمه ولی می لـرزه زانوم چشمهای خیسم، سیاهی میره * نمیزاره از جا بلـند شم درد پهـلـوم بـرات بـمـیــره خــواهــرت خـاکـی شــده مــوی ســرت جــدا شـد از هــم پـیـکــرت بـــرادر غـریـب مـن* بـــرادر غـریـب مـن* بـــرادر غـریـب مـن
: امتیاز
|